اندیشه های سیاسی در اسلام (ابراهیم غلامی)
اندیشه های سیاسی در اسلام (ابراهیم غلامی)
اندیشه های سیاسی عارفان و بزرگان و دانشمندان در اسلام از ابتدا تا کنون

انديشه سياسي فارابي چيست؟
ابونصر محمد فارابي (339 - 259‌هـ)، معلم ثاني و به نظربرخي صاحب نظران بنيانگذار فلسفه سياسي اسلامي است. اصطلاح فلسفه سياسي، نخستين بار در جهان اسلام توسط حکيم فارابي مورد استفاده قرار گرفت. فارابي در تعريف فلسفه سياسي مي‌نويسد: فلسفه سياسي عبارت است از شناخت اموري که به واسطه آنها زيبايي‌ها براي اهل مدينه به دست آيد و قدرت بر تحصيل آن زيبايي‌ها و همچنين حفظ آن زيبايي‌ها برايشان امکان پذير شود. وي در کتاب (السياسة) در تعريف علم سياست و با بيان دستور العمل‌هاي کلي و قوانين سياسي عام المنفعه مي‌گويد، سودمند ترين روشي که در‌طلب علم سياست مي‌توان به کار بست مطالعه در اعمال و رفتار و احوال ظاهري و باطني انسان‌هاست.
معلم ثاني بر اين باور است که سياست جزوي از علم مدني است. او در احصاء‌العلوم مي‌نويسد: علم مدني علمي است که از انواع افعال و رفتار ارادي و از ملکات و اخلاق و سجايا و عاداتي که افعال و رفتار ارادي از آنها سرچشمه مي‌گيرند، بحث مي‌كند و از هدف‌هايي که اين افعال و رفتار براي رسيدن به آنها انجام مي‌شود، ياد مي‌كند و بيان مي‌دارد که چه ملکاتي براي انسان شايسته است،... و نيز از طبقه‌بندي نتايجي که اين افعال و رفتار، براي ايجاد آنها از انسان سر مي‌زند، بحث مي‌كند و بيان مي‌دارد که برخي از اين نتايج، سعادت حقيقي است و برخي سعادت پنداري.
يکي از کارهاي علم مدني شناخت دولت و حکومت است. فارابي ابتدا به تشريح افعال و اخلاقيات مي‌پردازد و معتقد است تحقق اين افعال منوط به توزيع آنها در جامعه است و اين امر امکان‌پذير نيست مگر به واسطه حاکميت و اقتدار حاکمان سياسي؛ حاکم سياسي نيز براي بسط سلطه و حاکميت خود نياز به سازمان و سياست و حکومت دارد.
فارابي بحث از «آراي اهل مدينه فاضله» را با بحث از خدا مي‌آغازد و به بيان چگونگي پيدايش جهان هستي - از جهان معنوي گرفته تا جهان مادي - مي‌پردازد و آنگاه درباره مراتب جهان مادي سخن مي‌گويد و سرانجام به انسان - که حلقه پيوند جهان مادي و معنوي است مي‌رسد. فارابي مي‌نويسد: نظام خلقت از کاملترين مرتبت وجود آغاز مي‌شود و در رتبه بعد و به دنبال آن موجودي که کمي ناقص است حاصل شده و قرار مي‌گيرد و هم چنين پس از اين مرتبه همواره مراتب ديگر به ترتيب قرار مي‌گيرند.
معلم ثاني، مدينه فاضله را به بدني تشبيه مي‌كند که همه اندام‌ها و اعضايش به درستي کار مي‌کنند و ارتباطي ارگانيک بين آنها برقرار است؛ همچنان که اندام‌ها داراي مراتب متفاوتند، بعضي فرمانده و برخي فرمانبراند، در مدينه فاضله نيز اين مراتب فرماندهي و فرمانبري در کار است. برترين مرتبه از آن «رئيس اول» است و فروترين از آن کساني که کارشان خدمتگزاري است.
فارابي اعتقاد دارد در مدينه فاضله دو مسئله بايستي ملحوظ شود، به عبارتي در شکل بخشيدن به جامعه دو مسئله مطرح است و آن تعريف سعادت و شيوه‌هاي رسيدن به آن است، چون الگوي سعادت در جوامع مختلف متفاوت است؛ پس مدينه فاضله آنها نيز متفاوت است. امروز نظريه فارابي در جامعه‌شناسي و تعيين مدل‌هاي رشد و توسعه کاملاً و به وضوح به کار گرفته مي‌شود. مثلاً گفته مي‌شود مدل توسعه در هر جامعه، خاص همان جامعه است و نمي‌توان مدل جامعه‌اي را براي جامعه ديگري مورد استفاده قرار داد.
فارابي در توصيف مدينه جاهله مي‌گويد: مردم مدينه جاهله سعادت را نشناخته‌اند، به سوي آن ارشاد نشده؛ بدان معتقد نيستند. آنان به خيرات ظاهري مانند تن پروري، توانگري، لذت مادي و کرامت‌جويي قدرت طلبانه رو کرده‌اند و آن را خيرات غايي و هدف نهايي مي‌پندارند.
از محتواي انديشه سياسي فارابي چنين استنباط مي‌شود که بين عقل، وحي، سياست و شريعت انفکاک و جدايي قائل نبود، بلکه بيشترين تلاش‌ها را در جهت هماهنگي و همسو نمودن آنها انجام داده است. اساساً فرض اصلي فارابي پيوند دادن ِ سياست با حکمت بوده؛ زيرا فارابي غايت انسانها را سعادت، و تحقيق سعادت را در پرتوي سياست حکيمانه دانسته است که در اين صورت نسبت با حکمت ضروري مي‌شود. از ديد فارابي راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي عدالت است و عدالت محور حرکت انسان در مسير کمال و دستيابي به سعادت.
به نظر مي‌رسد معلم ثاني با تأکيد بر اصول امامت شيعي در صدد محدود کردن خلافت مطلقه خلفاي اهل سنت بوده تا هم حکومت آرماني بشر تحقق يابد و هم زندگي سياسي حاکمان داراي نظم و سامان قانونمند شود. بر‌خلاف افلاطون، بن‌بست عدم امکان تحقق مدينه فاضله،واپسين سخن فارابي درسياست نيست؛ وي به عنوان حکيمي که همه انديشه خود را در جهت نفي تغلب به کار گرفته، فلسفه يوناني را با امامت شيعي جمع نمود و سياستي را تأسيس کرد که،ساختار دروني آن با ساختار منطقي دروني تشيع هماهنگ است.
فارابي، پيامبر اسلام‌(ص) را رئيس اول مدينه فاضله در تمدن اسلامي معرفي مي‌كند.
سعي فارابي غلبه بر آشوب زمان خويش بود و بهبود بيماري‌هايي که سياست و جامعه‌اش را درگير کرده بود. به همين دليل بود كه شريعت و بسط سياست نبوي را الگوي کار فکري‌اش قرار داد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, توسط ابراهیم غلامی کارشناس ارشد اندیشه سیاسی در اسلام